حکومت باید آن پیوند معنوی را با مردم داشته باشد و از آنچنان توانایی برخوردار باشد که بتواند آنچه را مردم باید بدانند، بدانان بیاموزد.
در میان اجتماع، مجموعه ای از عوامل هستند که مردم را از لحاظ فکری و از لحاظ آنچه باید بدانند تحت تاثیر قرار می دهند. این عوامل در زمانهای مختلف فرق می کند؛ در گذشته گویندگان مذهبی، نقالها، معرکه گیران بودند که در فکر مردم تاثیر عمیق می گذاشتند. امروز مطبوعات و فیلمها و عوامل دیگر است که این نقش را ایفا می کنند.
با اینکه در گذشته حکومت خود را مسئول تربیت فکری مردم نمی شناخت ولی در مورد کنترل مصادری که در افکار مردم موثر بودند بیشتر کوشش می کرد و معمولا شخصی با لقب نقیب وظیفه داشت که با روسای گویندگان، نقالها، معرکه گیران در تماس باشد و آنها را در مسیری که گردانندگان حکومت منظور داشتند هدایت کند.
اما امروز با اینکه در کشور دستگاههای گوناگونی وجود دارند که هر یک به نحوی در برابر تربیت فکری و ارشاد ملی مسئولیت دارند ولی با وجود این می توان گفت هیچگونه کنترلی بر عواملی که افکار عمومی را میسازد و در اذهان مردم و بویژه جوانان تاثیر می گذارد وجود ندارد.
دستگاه تبلیغات نیز هنوز نخواسته است یا نتوانسته است وظیفه ارشاد ملی را بر عهده گیرد تنها کوشش این دستگاه آن است تا بلکه برنامه های رادیو را در سطح بالاتر از سطح ابتذال قرار دهد. گرچه باید بگوییم تا زمانی که به علل فنی صدای رادیو ایران در خارج از تهران به گوش نمی رسد سخن گفتن از اصطلاحات برنامه فقط موضوعی مربوط به پایتخت خواهد بود.
از دستگاه های دولتی که بگذریم به مطبوعات و سینماها می رسیم. مطبوعات که معتقدند آیینه تمام نمای تمایلات اجتماعی هستند و باید آنچه را مردم درست تشخیص دادند بنویسند تا بتوانند آن را بفروشند بنابراین علت انتشار داستانهای بدآموز و عکساهای مبتذل را اینگونه تعبیر می کنند که مردم دوست دارند. سینماها هم که فقط به عنوان یک تعارف، خدمت به رشد افکار عمومی را شعار خود می دانند وگرنه همه می دانند که آنها برای به دست آوردن پول ساخته شده اند.
در این میان باید دید تکلیف نسل جوان، تکلیف مردم و بالاخره تکلیف آینده ملت چیست و چه کسی در برابر وظیفه ارشاد ملی قبول مسئولیت می کند؟ آیا همین مطالبی که اکنون ذهنها را به خود مشغول داشته است باید رواج داشته باشد؟ و آیا همین مطالب مبتذل می تواند کلیه افراد این ملت را در راه رسیدن به هدفهای آینده هم آهنگ و هم دل نماید؟ یا لازم است اساس دانستنی ها وتربیت مردم بر شالوده دیگری استوار باشد؟
در چنین شرایطی حساس که باید به تجهیز نیروهای انسانی برای غلبه بر مشکلات کوشید، مقامات مسئول امروز، جوانان را به حال خود گذارده اند تا به وسیله جیمزباند ها و بیتلها تربیت شوند ولی در آینده اگر مصیبتی پیش آید خواهند گفت: نسل جوان منحرف است و به واقعیات سیاسی و حقوق ملی خود توجه ندارند و فریب بیگانگان را میخورد، همانگونه که در گذشته گفتند و کفاره غفلت های خود را بوسیله تنبیه فرزندان فریب خورده این سرزمین پرداختند.
ارشاد ملی مهم ترین وظیفه هر حکومت است به ویژه حکومتی که خود را مجری یک انقلاب اساسی می داند. حکومت باید آن پیوند معنوی را با مردم داشته باشد و از آنچنان توانایی که حکومت، مردم را از دست کسانی که به خاطر پول در راه فساد سوق می دهند نجات دهد ولی البته کافی نیست دولت سینماها را به این دلیل که مروج فساد و ابتذال هستند تعطیل می کند و مطبوعات را از داستانها و خبرهای تحریک آمیز خالی نماید، بلکه لازم است با آثار مفیدی که از لحاظ تعداد و تاثیر بر آثار کنونی فزونی داشته باشد این خلا را پر کند.
حکومت باید بتواند به مردم سیمای خوب و مناسب، مطبوعات شایسته و تفریحات سالم و سنجیده را اعطا کند و تا زمانی که حکومت موفق نگشته باشد که استعداد های اصیل مردم را بر انگیزد و آشکار سازد تا بتواند امور مربوط به ارشاد ملی را تصدی نماید ناگزیر است که آنگونه امور را به خاطر حفظ آنان از نفوذ فساد، انحراف و ابتذال مستقیما تصدی نمایند .
|